بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان

می دونم خیلی دیر کردم ، ببخشــید

امروز به لطف کتابخونه ی خونمون یه مقداری می خواهم در رابطه با پناهگاه صحبت کنم ، همه و مخصوصا ما جوانها در این دنیا باید پناهگاهی داشته باشیم. تا اینکه در بن بست ها وقتی که اراده نتواند کاری کند در آنجا که همه وسیله ها منقطع شد، و بالاخره در مواقع اضطرار و بیچارگی به آن پناهگاه مراجعه کنیم. اگر فردی این پناهگاه را نداشته باشد،  نمی تواند زندگی سالمی داشته و زندگی اش توأم با ضعف اعصاب و اضطراب اضطر و دلهره می باشد.

این پناهگاه چه می تواند باشد؟

از نظر قرآن و روایات یکی از آن پناهگاه ها قرآن است و بر همه ی ما واجب است که استقبال خوبی از قرآن داشته باشیم

پناهگاه دوم که مورد بحث نیز هست ، عترت است. قرآن و روایات اهل بیت به ما می گویند در بن بست ها پناه به عترت ببریم

یا ایها الذین امنوا اتقوالله وابتغوا الیه الوسیله . مائده / 35

آدمهای مؤمن و با تقوا وسیله می خواهید؟ پناهگاه می خواهید؟

امام صادق (ع) می فرماید: نحن و الله الوسیلةُ فی القرآن

کسی که قرآن سفارش کرده ، متمسک به او شوید، ما هستیم ، یعنی اهل بیت

روایت ثقلین:

تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ...

قرآن و عترت تا روز قیامت هست . کسی که چنان نکند که قرآن باشد و عترت نباشد. مواظب باشید تمسک به قرآن و عترت دوش به دوش یکدیگر است. اگر تمسک به عترت نباشد حتماً گمراه می شوید.

نظیر این آیة و نظیر این روایات در روایات سنی و شیعه زیاد دیده می شود. عایشه می گوید: از اول شب تا صبح پیغمبر دعا می کرد و علی (ع) را واسطه قرار داده بود. فردا صبح گفتم: چرا چنین کردی ؟ گفت : اگر  بهتر از علی کسی را سراغ داشتم، او را واسطه قرار می دادم.

اگر ما برای توسل به اهل بیت چیزی نداشتیم ، جز روایت سفینه، بس بود برای اینکه بدونیم باید در زندگی همه و مخصوصاً جوانها پشتوانه ی عترت باشد. پشتوانه ی ما چهارده معصوم باشند . این روایت سفینه را سنی و شیعه نحو تواتر نقل کرده اند.

همانطور که روایت ثقلین نزد سنی و شیعه قطعی ست ، این روایت سفینه هم نزد سنی و شیغه قطعی است. صاحب الغدیر مرحوم علامه امینی (رض) وقتی سند را نقل می کند، تواتر آن خیلی واضح و صریح است.

پیغمبر اکرم (ص) فرمود:

مثلُ اهل بیتی کمَثل سفینة نوح، من تمسکُ بها فَقَد نَجا، و من تخلَفَ عَنها فقد غَرِفَ.

یعنی مثَلِ اهل بیت من ، مثل کشتی نوح است در وقتی که دریا طوفانی شد و دنیا متلاطم گردید. در آن وقت هرکس سوار آن کشتی شد، نجات پیدا کرد و هرکس تخلف و سوار آن کشتی نشد، غرق گردید.

پیغمبر اکرم (ص) می فرماید: اهل بیت من نظیر این کشتی هستند. در این تلاطم که امیرالمومنین (ع) می فرماید:

این دنیا مثل یک دریای مواج است، جزر و مد دارد، طوفان دارد و بسیاری از مردم  در این دریای مواج غرق و نابود شدند. الدنیا کُلُها بحرٌ عمیق قد غَرِقَ فیها خلق کثیر.

پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر می خواهید در این دنیای پر تلاطم و پر موج غرق نشوید، باید تمسک به اهل بیت داشته باشید. اگر تمسک به اهل بیت باشد، نجات پیدا می کنید و گره ها خود به خود باز می شود و درها یکی ست از دیگری گشوده می شود. و اما اگر توسل به اهل بیت نباشد، ظلمت است و به قول قرآن کریم : این دنیا می شود ظلمت رو ظلمت، وحشت روی وحشت.

او کظلماتٍ فی بحرٍ لُجیِ یغشیة موجٌ من فوقه من فوقه سحابٌ ظلمات بعضها فوقُ بعضٍ.

این دنیا نظیر یک دریاست ، اما نه فقط دریا، بلکه دریای پر از موج، نه فقط دریای پر از موج، دریایی که ابر محیط بر آن است و برآن می بارد.

این وضع دنیا برای همه است. از وقتی که حضرت آدم آمد در این دنیا ، همین وضع بوده و تا روز قیامت هم چنین است. چه کسی می توند نجات پیدا کند از این دریا؟ کی می توند نجات پیدا کند از این وحشت و ظلمت؟

تمسک به اهل بیت (ع) آدم را نجات می دهد.

تمسک به اهل بیت (ع) هم مراتب دارد. یک مسلمان باید به همه ی مراتب آن تمسک کند. مرتبه اولش توسل به اهل بیت است، یعنی انسان در وقت گرقتاری از آنها کمک بخواهد ، آنجا که دیگر پناه ظاهری نیست از آنها کمک بخواهد. به هرکدام هم که ملتمس بشویم و کمک بخواهیم کفایت می کند.

در همه ی زمان ها به تجربه هم اثبات شده است که راستی اگر کسی پناه ببرد به یکی از چهارده معصوم و استعداد پناه بردن داشته باشد، حتماً به فریاد او خواهند رسید، مخصوصاً که چاره ای نباشد جز خدا. در آن وقت راستی اگر با دلی پاک و با استعدادی که شباهت به آنها پیدا بشود، از آنها بخواهید ، به فریاد می رسند و این یک تجربه است برای شیعه. ادامه دارد...

یا زهرا


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  12:10 عصر  توسط محمد 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

 

زینب می گفت با عباس

بشین کنار خواهر

دیگه وقتی نمونده

جون به فدات برادر

حیسنِ من یه حسرت

داره به جونِ خواهر

دلم می خواد که فردا

بهش بگی برادر

عباس می گه یه روزی

وقتی که بچه بودم

یه حرفی مادرم گفت

شد همه ی وجودم

تو شبهای غریبی ، مهتاب تو حسینه

تو نوکر حسینی  ، ارباب تو حسینه

زینب می گه برادر

بشین کنار خواهر

می خوام برات بگم از

مصیبتهای مادر

یه روز که ماردم با

حسن اومد تو خونه

دیدم که چادرش را

دادشم می تکونه

آتیش گرفته خونه

ما هَمَمون گرفتار

اَمُون از شعله ها و

ضربه یِ درب و دیوار

نبودی توی خونه

دست بابام و بستن

پهلوی مادرم را

با ضربِ در شکستن

ندیدی شب که بابام

مادرم و کفن کرد

بَرا، وداع آخر

اشاره ای به من کرد

حسین می خواست که صورت

روی تنش بذاره

دیدم که روی سینش

یک گلِ لاله داره


نوشته شده در  جمعه 86/12/10ساعت  9:16 عصر  توسط محمد 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شروع دوباره
[عناوین آرشیوشده]