بسم الله الرحمن الرحیم

تمام حاجت ما را خدا  به ما داده

                که از صفای حسینش به ما صفا داده

تمام آرزویم دیدن محرم بود

                که فیض درک عزایت ، خدا به ما داده

بهار اشک رسید و خدا به دیده ی ما

                  ز چشم حضرت زهرا، کمی بُکا داده

به خلقت همه عالم نمی دهم هرگز

           دل شکسته ی خود را که حق عطا کرده

برای درک محَرم به خود رجوعی کن

                     که اصل طینت ما را ز کربلا داده

امّ السّلمه عرض کرد، حسینم با رفتنت به کربلا من را غمناک نکن. از پیغمبر شنیدم تو را در کربلا می کشند.

امام فرمود: مادرم، من از این جریان با خبرم. با اشاره ولای محل شهادت و دفن خود را نشان داد. ام السلمه با دیدن این صحنه گریه کرد و گفت : پیامبر به من خاکی از آنجا داده است، ابی عبد الله با اعجاز دست خود را باز کرد و به او نشان داد.( ام السلمه ببین آیا از همین خاک است)، این را نگه دار هر زمان دیدی این دو خاک خونی شده بدان که مرا شهید کردند.

اینجا می گویم: ام السلمه نتوانستی با دیدن محل قبر حسین صبر کنی، گریه کردی، امّا چه حالی داشت عمه ی سادات زینب، وقتی که آمد دید شمر روی سینه حسینش نشسته.  یا حسین


نوشته شده در  پنج شنبه 86/10/20ساعت  4:21 عصر  توسط محمد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شروع دوباره
[عناوین آرشیوشده]